خاطره🌱

😎میکشمتون بخندین😎

☘️اصولا وقتی حرف میزنم تمرکز حواس ندارم روی کاری که انجام میدم..گاهی واقعا دردسر ساز میشه😶
ساعت ۷:۳۰ باید میرفتم و خودمو به مدرسه میرسوندم
چون نونوایی از خونه خیلی دور بود مادرم نونها رو فریز میکرد و چون ساعت دیواری هم جایی بود که از آشپزخونه دید نداشت مجبور بودیم از ساعت رو میزی استفاده کنیم
تااینجا جایی واسه خندیدن نیست لطفا سکوت رو رعایت کنین😎
مادرم مثل هرروز ساعت رو میزی و نون رو آورده بود کنار صبحونه...یه ۵ دقیقه ای زودتر حاضر شدم،غیرتم گل کرد و اومدم کمک مادرم که سفره صبحونه رو جمع کنم
همینطور که مشغول حرف زدن بودم
ساعت رومیزی رو توی فریزر گذاشتم و نون های فریز شده رو روی تلویزیون پذیرایی😶
گفتم که نخندین سکوت رو رعایت کنین😎
خدمتتون عرض کنم که خداروشکر یخ نون ها آب شد و ساعتم یخ زد و واسه دوروز بعداز عمری به خواب رفت...
اینم از اون قضایاس...با من حرف نزنین خب دست خودم نیست شاید نفر بعدی شما باشی فریز بشی😅

Miss A.H
دیدگاه ها (۲)

خاطره🌱

آهنگ🎧❤️

دلنوشته ❤️

سرگذشت🌱

پارت ۱۲ فیک دور اما آشنا

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط